ماجرا از صحبت های روزرخ، دانشجوی دکتری علوم پزشکی تهران شروع نشد که گفت: «مسئولان برگزاری مراسم به دلایل امنیتی نگذاشتند کاغذی همراه خود داشته باشم و اگر چیزی را فراموش کردم، حضار ببخشند.»

ماجرا از روز های قبل از حضور رییس جمهور در دانشگاه تهران آغاز شد. همان روزهایی که میهمانان مراسم را تعیین می کردند. همان روزهایی که تصمیم گرفتند صدای تشکل های دانشجویی را در مراسم ببندند. همان روز هایی که تصمیم گرفتند مثل همیشه دانشجو گوش باشد و مسئولین دهان.

و همین شد که در مراسم، وزیر و وکیل و رییس حرف زدند اما تشکل های دانشجویی حق حرف زدن نداشتند. حتی نسبت سهم دانشجویان ایرانی از صندلی ها، نه تنها کمتر از مسئولین، بلکه احتمالاً کمتر از دانشجویان خارجی هم بود. 

و در مراسمی که دانشجویان این مرز و بوم سهمی از آن نداشتند رییس جمهور از دانشگاهیان کمک خواست. ولی ای کاش رییس جمهور از همان مسئولینی که با خود آورده بود، استمداد می طلبید. چرا که اصلی ترین ابزار دانشجو برای کمک به دولت نقد است. نقدی که امام خمینی(ره) آن را موهبت الهی می داند.

به هر حال امسال به دانشجو اجازه داده نشد که در حضور رییس جمهور، دولت را نقد کند. آن هم دولتی که نه تنها رییس آن فردی با سوابق امنیتی است، بلکه به گفته برخی امنیتی ترین دولت در حداقل 36 سال گذشته است. البته که داشتن سوابق امنیتی نه تنها هیچ اشکالی ندارد بلکه خدمت به مردم از این راه نیکوست اما آنچه که مذموم است نگاه های امنیتیِ خارج از چارچوب است.

مگر دانشجو چه می خواست بگوید؟ شاید پاسخ در همان برگه های درون دست دانشجویان نوشته شده بود که «منتظر تحقق وعده هایتان هستیم» و «از تحریم های زمینی نمی ترسیم. از تحریم های آسمانی می ترسیم» و «روزنامه نگار زندانی نداریم؟» و ...

اگر چه جناب رییس جمهور از سخن نگفتن تشکل ها ابراز ناراحتی کردند اما مطالبی را که ایشان در مراسم کذایی بیان کردند نیز برای دانشجو آماده نشده بود. نه تنها برای دانشجو بلکه برای اساتید نیز به درد بخور نبود تا جایی که یکی از اساتید حامی رییس جمهور در یادداشتی اظهار کرد که سخنان رییس جمهور نه تنها نو و جدید، بلکه شجاعانه و مقتدرانه هم نبود.